دیروز با تمام وجود حس کردم که چطور میشه یه موجود ۱۲ میلیمتری، همهٔ فکرو ذکر دو نفر بشه. نمیدونم هفتهها رو بشمرم یا روزا رو. هفتهها کمترن ولی دیرتر میگذرن. ...
تا امروز بی نهایت اتفاق 12 میلیمتری و حتی بزرگ تر را در اطرافم نادیده گرفته ام. بی آنکه حتی بیاندیشم که این پدیده کوچک تمام هستی پدیده دیگری است و حالا یک حفره 12 میلیمتری با خورشید درخشانی در میانش شده است تمام هستی ما. پس آن تپنده ای که قرار است عشق را در تو فواره بزند چرا پنهان شده بود؟؟ که دلواپس ترم کند؟؟ ...
حالا خودت می دانی که چه ها از خاله مارال و ترانه کش بروی تا زیباتر شوی. دستت باز است هر چه برداری بی نظیر است آش پر زخمت و همدم این روزهای من :آب پرتقال ...